۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

آقایان فکر می کنند وبلاگ ابطحی این روزها بازدیدکننده دارد؟


محمد علی ابطحی چند روزی است که وبلاگ نویسی را از سر گرفته است -بخوانید وبلاگ نویسی را برایش از سر گرفتانده اند - اما در همین چند خطی هم که مینویسید و تحویل بازجو ها میدهد تا برایش اینبار اعترافاتش را در وبلاگ عزیزش بگذارند - گویا بازجو ها هم خوب میدانند که دیگر کلاه پخش اعترافات تلویزیونی پشمی ندارد - خوب سوتی هایی میدهد قربانش برم؛

 

حالا که به یک جای دیگر منتقل شدم. اطاق بزرگی دارد با تلویزیون و حیاط 100 متری که بدون چشم بند میشود در آن قدم زد. تا پنجشنبه گذشته، که در این محل جدید تنها بودم. صبح ها، اینجا هم که از خواب بیدار می شدم در این اطاق بزرگ بیشتر تنهائی را حس می کردم. بدون قیژ در ورودی باز هم همان غم موقع بیداری وجود دارد. پریروز عصر پنجشنبه رفته بودم اطاق بازجوئی که وبلاگم را بنویسم

 

آمدم دیدم یک تخت دیگر در اطاقم گذاشته اند. چند دقیقه بعد هم سر و کله ی سعید شریعتی پیدا شد که بار و بندیلش را به دست گرفته و با چشم بند وارد حیاط شد. خیلی خوشحال شدم. بعد از 71 روز غیر از باز جو وتیم قضائی، یک نفر را می دیدم که میخواست با من بماند

 

سعید شریعتی 40 روز بعد از ما دستگیر شده است.کلی اخبار بیرون زندان را در این 40 روزه تعریف کرد. چه اوضاعی بوده است و ما بی خبر بودیم. هر کس ایران امروز را بشناسد می داند که دود آشوبهای خیابانی تنها به چشم مردم و تاریخ وعظمت ایران میرود

 

 

اطاق بازجویی و اعتراف گیری تبدیل به محل نوشتن وبلاگ های ابطحی عزیز شده ، خدایا یک نفر رو هفتاد و یک روز بدون حتی حق خواندن روزنامه در سلول انفرادی نگه داشتند

 

اما شاه بیت حرف های ابطحی عزیز : دود آشوب های خیابانی تنها به چشم مردم و تاریخ و عظمت ایران رفت ، با شما هستم که امروز ایران را میبینید ، یادتان هست آشوب های خیابانی دوران انقلاب را؟ سی سال پیش چه وضعی داشتیم و امروز در چه وضعی هستیم ، نیاکان ما مشروطه را تحویل ما دادند ؛ ما به فرزندان خود چه چیزی را تحویل خواهیم داد؟ سلطنت مطلقه ی ولایت وقیح؟  



0 نظرات:

جستجوی این وبلاگ