۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

توتالیتر


ورق خوردن تاریخ ایران از اواسط دهه ی هشتاد آغاز شد؛ جایی که گفته شد مردم دیگر اقبالی به چهره های شناخته شده ی سی سال اخیر ندارند و با انتخاب احمدی نژاد به سراغ چهره جدیدی رفتند.

اتفاقی که در انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران افتاد حتی انتخابات نهم را نیز زیر سوال برد، ملموس تر شدن ساختار قدرت -قدرت واقعی نه صرفا اسمی-که عبارت بود از دخالت مستقیم رهبر در انتخابات از طریق شورای نگهبان و اهرمی نظامی و گوش به فرمان به اسم سپاه و بسیج. حتی در انتخابات سال هشتاد و چهار،مهدی کروبی-نامزد معترض به نتایج- خبر از دخالت بسیج و شخص فرزند خامنه ایی در انتخابات داد که در آن زمان آنچنان مورد توجه قرار نگرفت.


اما اتفاقی که در انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت افتاد آشکارا دخالت علنی و تغییرات گسترده در نتایج انتخابات را چنان عیان کرد که جواب درستی بود به رای آوردن احمدی نژاد در سال هشتاد و چهار-که در آن زمان به پای بی علاقه گی مردم به هاشمی گذاشته شد- و جواب درست این بود : خامنه ایی همه ی قدرت را میخواهد


در آن زمان اکثرا انتخاب احمدی نژاد را حاوی پیام های مهمی از طرف مردم دانستند و حتی اصلاح طلبان به نقد از درون و آسیب شناسی خود پرداختند و حتی عقب تر رفته و انتخاب مردم در شوراهای شهر دوم و مجلس هفتم را نیز به دلیل ضعف های خود ارزیابی کردند.

این درحالی بود که فقط یک کلمه غلط بود : انتخاب ! و درست آن این بود : انتصاب


و این انتصابات دقیقا از مجرای انتخابات صورت میگرفت ، در گام اول شورای نگهبان -نماینده گان خامنه ایی- اقدام به محروم کردن فله ایی نامزدهای اصلاح طلب می کردند سپس با به صحنه آوردن اقلیت خود و با استفاده از عدم مشارکت بالای مردم کنترل شوراها و سپس مجلس را بدست گرفتند. اما این گام برای رسیدن به اهداف بلند مدت-بستن پرانتزی به نام اصلاحات در ایران- کوتاه بود و همچنان وزارت کشور به عنوان نبض اداره ی کشور از دستشان خارج بود-هرچند با مرعوب کردن عبدالله نوری و تاج زاده حالا موسوی لاری گزینه ایی به مراتب بهتر برای آنان بود- و این مهم به جز با دست گرفتن دولت محقق نمیشد

0 نظرات:

جستجوی این وبلاگ